بزرگ شدیم...

بزرگ شدیم...

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو ابمیوه نبود.فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه بر نخواهد گشت،انطور که مادر گفته بود
بزرگ شدیم و فهمیدیم ،چیزهایی ترسناکتر از تاریکی هم هست...
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته...
بزرگ شدیم و یافتیم که مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات،لباس یا مداد شکسته نیست و اینکه دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهد گرفت و برای پیچ و خمهای زندگی بزرگ شدیم
فهمیدیم که تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم بلکه والدین ما هم همراه ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند و یا هم اکنون رفته اند....
خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم سخت گیری مادر،غضبش،تنبیه ش،اخمش ،همه و همه عشق بود و پشت لبخند پدر خمیدگی قامت او....
عجیب دنیاییست
معذرت میخواهم فیثاغورث اما پدر سخت ترین معادلست
معذرت میخواهم نیوتن اما راز جاذبه مادرست
معذرت میخواهم ادیسون اما اولین چراغهای زندگی ما پدر و مادرست...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:بزرگ شدیم, ] [ 20:34 ] [ نازگل ]
[ ]